سابقهی طبابت در حسن آباد
عباسعلی صادقی
آنچه در پی می آید برگرفته از سخنان پدر گرامی جناب غلامحسین صادقی ـ معروف به غلامحسین محمد حسین علی غلام ـ در مورد گذشته طبابت در حسن آباد است. با این امید که مفید افتد.
تا حدود هفتاد سال پیش در حسن آباد پزشک تحصیلکرده نبود و حدود سال های 1320 شمسی دکتر شیرازی به عنوان اولین پزشک تحصیل کرده از طرف دولت به حسن آباد آمد. وی در منزل حاج ابوالفضل صادقی (حاج ابوالفضل کدخدا) ساکن بود.
بعد از او دکتر علی به عنوان سپاهی دانش به جای او آمد. به دلیل نبودن جا، ابتدا در دستجرد ساکن شد. یکی دیگر از پزشکان، دکتر زندی بود. خیلی با حاج فرج الله و حاج ایرج جمشیدی رفیق بودند.
بعد از او دکتر امین الله کارشناس آمد. حدس می زنم سپاهی دانش بود. دکتر خوبی بود. یک سال با حاج حسن نعمت طیبی و حاج غلام قاسم سه نفری قصابی شریکی داشتیم. مردم در آن موقع جگر نمی خریدند. حاج غلام قاسم گفت: چکار کنیم؟ نمی توانیم هرچه جگر است خودمان بخوریم! این موضوع را به دکتر کارشناس گفت و از او پرسید: آیا جگر ضرر دارد؟ دکتر گفت: من مشکل شما را از فردا حل می کنم. از روز بعد هر مریضی که نزدش می رفت، می گفت: دچار کم خونی هستی و باید جگر بخوری. وضعیت ما طوری شد که تا یک ماه جگر را پیش فروش کرده، مردم در نوبت بودند.
بعد از دکتر کارشناس دکتر فرازپی آمد. او هم دکتر خوبی بود و مثل کارشناس در بهداری یعنی همین جا که زایشگاه است ساکن شد.
از راست: مرحوم حاج عباسعلی جمشیدی ، دکتر کارشناس ، حاج محمد اسماعیل منصوری
قبل از ورود پزشک به حسن آباد، افرادی از خود حسن آباد، طبابت افراد ناخوش (بیمار) را به عهده داشتند. این افراد با ورود پزشکان هم به حرفه خود ادامه دادند و بعضی از آنها مورد تأیید پزشکان بودند. از جمله این افراد عبارتند از آقایان:
ـ ملا عباس سعادت. او فردی ملا (باسواد) بود و در ناخوشی هایی چون تب، سرماخوردگی و دیگر مریضی ها داروی های گیاهی می داد.
ـ غفور جمشیدی پدر مندحسن غفور ـ بازیگر نقش شمر در تعزیه خوانی ـ که نمد مال بود و در شکسته بندی تبحر داشت.
ـ میرزا حسن میرزا داوود پدر حاج آقا مصطفی فاطمی. او نیز در شکسته بندی خیلی معروف بود و مهارتش زبانزد مردم بود. به طوری که در درمان شکستگی هایی که خیلی استخوان خرد می شد، مهارت داشت.
ـ حاج آقا مصطفی فاطمی فرزند میرزا حسن میرزا داوود. او همچون پدرش در شکسته بندی به مردم کمک فراوانی کرد و در این کار و جا انداختن در رفتگی ها تبحر خاص خود را داشت.
در میان خانم ها نیز افرادی بودند که در طبابت مهارت داشتند:
ـ زهرا بیگم فاطمی همسر میرزا عباس قیصری. در درمان انواع کپه ها، دانه ها (معروف به سوسی) مهارت داشت و طبابت می کرد.
ـ شرف بانو مادر زینب درویش باقر. ماما بود و در زایمان مهارت داشت و داروی گیاهی می داد.
ـ رقیه معروف به رقیه بزی همسر ابراهیم حیدر. بدون اولاد بود و حجامت می کرد.
ـ ام کلثوم معروف به مانی مادر بزرگ رضا مسیب صادقی (پدر دکتر مجید صادقی) در زنان و زایمان مهارت داشت.
ـ شهربانو استاد محمد، معروف به شعری استاد محمد. ماما بود.
ـ خورشید دختر صفر. او نیز مهارتی زاید الوصف در زنان و زایمان داشت.
ـ فاطمه درویشی معروف به فاطم بله ای. او نیز در زنان و زایمان مهارت داشت.
ـ زینب طالبی معروف به زینب درویش باقر علاوه بر مهارت در زنان و زایمان، در ناباروری، بالا بردن گوشی، بالا بردن ناف در افرادی که ناف آنها می افتاد و ترس چیدن استاد ماهر بود. آن زمان برای خیلی از زنان که بچه دار نمی شدند یا عفونت زاهدان داشتند، داروی گیاهی تهیه می کرد. او حتی مجوز از دکتر کارشناس داشت و دکتر او را خیلی قبول داشت. هر مامایی که در کار خود می ماند، او را خبر می کرد. زنانی که در شکمشان بچه مرده داشتند و به عبارت دیگر سقط می کردند، او به دادشان می رسید.
ـ بعد از زینب درویش باقر تجربیاتش در سالهای 1340 تا 1387 توسط تنها فرزندش یعنی همسرم فاطمه طالبی معروف به فاطمه طالبی معروف به فاطمه زینب دنبال شد. اما در دهه ی آخر عمرش از طرف خانه بهداشت و زایشگاه حسن آباد به دلیل اینکه کار او سنّتی بود، از قابلگی منع شد. وی با همه مخالفت هایی که از طرف من و فرزندانش می شد، همچنان به کمک خود به دیگران ادامه می داد و به کار خویش افتخار می کرد . او نیز در ترس چیدن، بالا بردن گوشی، بالا بردن ناف افتاده و طبابت بیماری ها ی داخلی و زنان، دارو های گیاهی تجویز می کرد. به طوری که تا آخر عمرش هفته ای چند بیمار، اغلب گوشی و ناف پایین افتاده، ترس چیدن و یا مشورت در تهیه جوشانده ها و تهیه دارو های گیاهی و کاسه دانه به او مراجعه می کردند.
در زمستان سال گذشته، مردی دستجردی که او را به خانه ما فرستاده بودند، می گفت: به اصفهان و تهران رفتم و آزمایشهایی انجام دادم و با اینکه خیلی پول خرج کردم، نتیجه نگرفتم. می گویند: همسر شما می تواند ناف افتاده را درست کند. او سه روز، هر نوبت در حدود بیست دقیقه به منزل ما آمد. تا اینکه یک هفته بعد آمد و گفت: کاملا خوب شده ام و حاضرم هرچه پول بخواهی بدهم. ولی او گفت: فقط سه تا صلوات بفرست.
یاد و خاطره تمامی این زنان و مردانی که در طبابت و درمان مردم کمک می کردند گرامی باد.
وبلاگ:
یک. در این نوشته واژه هایی محلی به کار رفته. امید است معادل آنها ارسال شود.
دو. منتظر دریافت عکس همه نامبردگانی هستیم که نامشان به عنوان طبیب ـ طبیبان جدید و سنتی ـ در نوشته فوق آمده است.
سه. برخی نامبردگان اکنون در قید حیات نیستند. جا دارد تاریخ درگذشت آن عده که معلوم است، ارسال گردد.